سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ندای فطرت

حقانیت مسیحیت و کتب مقدس

    نظر

بسمه تعالی
سلام علیکم
شما در مورد کتب مقدس سوال کرده بودید، قبل از اینکه به کتب مقدس بپردازیم شرط میگذاریم که هدفمان از بحث فقط وفقط رسیدن به حق باشد و حق هر ملازمه‌ای داشت بپذیریم ولو برخلاف میل و عادات و تعصباتمان باشد.
نکته دیگر اینکه به طور کلی دین از دو بخش کلی تشکیل شده است:  
1- یک سلسله اعتقادات(یعنی با ورهای ما نسبت به جهان هستی) که اصطلاحاً به آن جهان بینی گفته میشود و زیربنای آن دین را تشکیل میدهد. 2- یک سلسله دستورالعملها که بر اساس همان اعتقادات بدست می آید. بنابراین ابتدا باید اعتقادات و باورها را تصحیح کرد.
از اینجا شروع می کنیم که:یک اصل کلی وجود دارد، و آن اینکه به هیچ چیز نمی شود معتقد بود بعبارتی به هیچ چیز نمی توان یقین کرد مگر اینکه دلیل یقین آور و استدلال منطقی برای آن آورده شود،به عبارت دیگر اصل در هر قضیه ای عدم آن است مگر اینکه اثبات شود .
آیا تا این جای سخن را قبول دارید؟
تا سخن بعدی خدانگهدار

 

 

مسیحی: تا اینجا را قبول دارم، منتظر سخن بعدی شما هستم.

 

 

بسمه تعالی
سلام علیکم
ابتدا طرح مسئله می کنیم و سپس به پاسخ آن می پردازیم.
پذیرفتیم که درعقائد فقط یقین حجّت است حال نوبت به این می رسد که ببینیم استناد کتب مقدس به پروردگار تا چه حدّ معتبر است؟ آیا دلیل یقین آوری دردست هست یا خیر؟
اگر دلیلی پیدا کردیم که بسیارعالی والا تقدّس و هدایت گری ِ خود را از دست خواهد داد و دیگر نمی توان به آن کتاب آسمانی یا کتاب هدایت گفت.
در اینجا مسئله از دو جهت قابل بررسی است، اول از جهت سند این کتب و دوم از جهت محتوای این کتب.
اما از جهت سندی سه فرض وجود دارد:
1- اینکه این کتابها کلام خداوند باشد که وحی شده باشد به عیسی علیه السلام و ایشان برای مردم بیان کرده باشد.
2- اینکه این کتابها نوشته خود عیسی علیه السلام باشد نه کلام خداوند.
3- اینکه این کتابها کلام خداوند یا عیسی نباشد بلکه آنرا دیگران نوشته باشند.
اگر صورت اول یا دوم اثبات شود مشکلی نیست ولی در صورت سوم هیچ حجّیتی نمی تواند داشته باشد، چرا که اولا احتمال خطا و اشتباه در مورد آنها وجود دارد ثانیاً احتمال کذب و دروغ هست همانطور که در مورد هر انسان دیگری این دو احتمال وجود دارد و با وجود این احتمالات نمی توان یقین کرد.
و اما دو صورت اول ودوم هردو در این مشترکند که باید سند این کتب به عیسی ع برسد والا با صورت سوم یکی خواهد شد و اعتباری نخواهد داشت. حال سوال این است که آیا واقعاً سلسله اسناد این کتب به صورت یقینی به شخص عیسی ع می رسد؟! شما خود بهتر میدانید که مسیحیان خود نیز چنین ادعایی ندارند و معترفند که این کتابها را دیگران نوشته اند و نیز معترفند که اولین کتاب مقدس در سال 1513 نوشته شده است ( مطابق همان سایتی که خودتان معرفی کردید) یعنی با احتساب اینکه الآن در سال 2006 هستیم نزدیک 500 سال بعد از میلاد مسیح و با توجه به اینکه حضرت عیسی ع در ایام جوانی از بین بشر رفته اند چگونه می توان باور کرد که اینها دست نوشته عیسی ع باشد؟!
ممکن است بفرمایید آن کسانی که این کتابها را نوشته اند به الهام خداوند بوده است یا الهام مسیح بوده است، عرض می کنم بسیار خوب ثابت کنید، از کجا می توان یقین کرد که آنها راست گفته اند که به ایشان الهام شده است؟ و از کجا می توان یقین کرد که اشتباه نکرده اند؟ واگر سخن حقّی هم بوده است از کجا معلوم که در طی قرنهای طولانی تا به امروز دستخوش تغییر و تحریف قرار نگرفته با شد؟ آیا با وجود این احتمالات می توان یقین کرد که گفته های درون این کتب نظرات مسیح یا خداوند است؟
آیا با وجود این احتمالات باز هم می توان گفت کتب از جانب خداوند است؟! یا از جانب مسیح است؟!
این اجمال و کلیاتی بود در مورد سند کتب مقدس صرف نظر از محتوای آنها.
منتظر نظر شما می مانم.
دست حق نگهدارتان.

 

مسیحی: نگارندگان کتاب مقدس برالهام بودن آن گواهی داده‌اند.

 

بسیارخوب می‌پرسم گواهشان چیست؟ اگراین گواه گفته خودشان باشد که دَور میشود(دراصطلاح منطق) و اگرهم چیز دیگری است بفرمایید ما هم بدانیم

 

مسیحی: معیارهایی وجود دارد مثل اینکه در آن کتابها « دعوت به پرستش خدا ، عدم تناقض و تطبیق با کتب مقدس دیگر...» باشد.

 

اگر صرف دعوت به خدا و... ملاک باشد خوب بنده هم می‌‌توانم کتابی بنویسم و مردم را تشویق به پرستش خدا کنم و نام کتابم را کتاب آسمانی بنامم و سخنم را الهام الهی و خودم را پیامبرالهی معرفی کنم!!! شما قبول میکنید؟!
عدم‌تناقض هم یک ادعاست چرا که آشکارا میبینیم که با برهان عقلی در تناقض است گذشته از اینکه با کتابی چون قرآن نیز درتناقض است و چیزی که با عقل و ادله معتبر در تناقض باشد مسلماً حجیت خود را از دست خواهد داد چه رسد به اینکه کلامی الهی باشد.

 

مسیحی: قرآن سفارش به انجیل کرده پس معلوم میشود تا آن زمان تحریفی صورت نگرفته والا قرآن به آن سفارش نمی‌کرد با این حساب شبهه تحریف در آن فتره تقریبا پانصد ساله برطرف میشود.

 

بله همینطور است قرآن سفارش به خواندن انجیل کرده ‌است اما شما ببینید این سفارش به چه دلیل است؛ قرآن می‌گوید که در انجیل بشارت به پیامبر آخرالزمان داده شده است و چون این بشارت در انجیل موجود بوده است قرآن برای اینکه حقانیت اسلام و پیامبر اسلام را به این واسطه اثبات کند آنها (مسیحیان) را دعوت به خواندن کتاب خودشان کرده است واینکه اگر راست می‌گوئید و به آن ایمان دارید پس باید به پیامبر آخرالزمان ایمان بیاورید واگر ایمان نمی‌آورید معلوم می‌شود که حتی مسیحی واقعی هم نیستید چرا که به انجیل خودتان هم ملتزم نیستید!
بنابراین از این آیات قرآن استفاده می‌شود که این بشارت‌ها در انجیل (آن‌زمان) وجود داشته است اما استفاده نمی‌شود که هیچ‌تحریفی بطور کلی در انجیل صورت نگرفته بوده است بلکه آیات دیگری در قرآن هست که تصریح می‌کند که در آنچه عیسی علیه‌السلام آورده قطعا تحریف صورت گرفته است. بنابراین استناد شما به قرآن در این مورد به‌هیچ‌وجه صحیح نیست.
بعلاوه در اناجیل کنونی آیا چنین بشارتی وجود دارد؟! اگر دارد پس چرا به آن ایمان نمی‌آورید؟! و اگر ندارد حتما تحریف شده است!! مگر اینکه بگوئید ما قضاوت قرآن را قبول نداریم، در این صورت اگر قبول ندارید پس چرا به قرآن استناد می‌کنید؟!

 

مسیحی: استناد ما به قرآن از جنبه تاریخی و برون دینی است نه درون دینی.

 

اولاً کلام قرآن جنبه تاریخی ندارد بلکه جنبه وحیانی ودرون دینی دارد، ثانیاً شما حتی اگر از جنبه تاریخی هم قرآن را معتبر دانسته و قبول داشته باشید بازهم سخن‌اش را باید بپذیرید و اگر از جنبه تاریخی قبول ندارید پس نباید استناد میکردید، بنابراین اشکال بنده به قوّت خود باقی است. ضمناً این هم که شما گفتید: « برخی این گفته قرآن را مربوط به تحریف متن کتاب مقدس نمی‌دانند بلکه در خصوص تفسیر نادرست یهود و نصارا می‌دانند به هیچ وجه صحیح نیست چرا‌که آیاتی در قرآن هست که صراحتاً عقایدی را رد میکند که در متن تمام کتب مقدس شما آمده است و جزء عقاید رسمی مسیحیت است، من جمله مسئله تثلیث و نیز فرزند خدا بودن عیسی. گذشته از اینکه این سخنان در کتاب‌مقدس با عقل قطعی نیز در تناقض است.
بهر حال برایتان آرزوی لقاء حقّ را دارم.