خدا دوسم نداره یا من آدم خوبی نیستم؟
سوال: مدتی است مشکلاتی که برام پیش میاد منو به شک و سوال میندازه، که چرا خدا اینکارو با من میکنه؟! یا اینکه نکنه این مشکلات من ناشی از اینه که خدا دوسم نداره یا من آدم خوبی نیستم؟
چند نکته هست که اگر اینها رو در نظر بگیریم مشکل حل میشود:
اول اینکه خداوند بندگانش را دوست دارد و جز خیر برایشان نمیخواهد.
دوم اینکه او هیچگاه اشتباه نمیکند و به جای خیر شر و به جای شر خیر نمیفرستد و همچنین بندگانش را اشتباه نمیگیرد خوب کردار را میشناسد و بدکردار را نیز
سوم اینکه هیچ کدام از نعمتهای این دنیا نشانه خوبی کسی نیست نیز ناخوشی های آن نیز نشانه بدی کسی نیست مثلا ثروت یا سلامتی یا زیبایی ووو هیچکدام نشان خوبی دارندگانش نیست و نیز فقر و مریضی ووو نشان بدی صاحبش نیست بلکه فقط و فقط زمینه ایست برای امتحان بندگان و ملاک خوبی و بدی بنده تنها به چگونگی عبور از این امتحانات بستگی دارد.
چهارم اینکه برخلاف آنچه معمولا تصور میشود امتحان ثروت و سلامتی و زیبایی و به طور کلی خوشی ها بسیار بزرگتر و سخت تر است از ناخوشی ها چون غالبا در خوشی ها خدا فراموش میشود در حالی که هر نعمتی و خوشی ای مسئولیتی میاورد که روزی از آن سوال خواهد شد و اگر کسی متوجه این نکته باشد دیگر در فکر لذت بردن از ثروتش نخواهد بود بلکه عمرش را در ادای حقوق و وظایفش صرف خواهد کرد و اگر میبینید که ثروتمندان ما یا قدرتمندان به فکر لذت خود هستند این نشانه مردود شدن در این امتحان و گرفتاری در صحنه سوال و حساب فرداست و این چیزی نیست که ما آرزویش را بکنیم بلکه همان بهتر که نصیب ما نشد.
پنجم اینکه این امتحانات برای رشد و کمال انسانی است، برای رسیدن به قرب الهی است، برای رسیدن به لذت بی انتهای ابدی است و نه برای رنجاند بندگان، این کلام خود اوست: مایرید الله لیجعل علیکم من حرج ولکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم... یعنی الله تبارک و تعالی هدفش رنج و حرج شما نیست بلکه او میخواهد شما را از زشتی های درون پاک کند و تقرب بخشد و نعمت تمام و بی پایان را تقدیمتان کند.
ششم اینکه همه و همیشه در حال امتحان شدن هستند لکن امتحانات متفاوت است و هر کسی به لحاظ شرائط درون و بیرونش امتحانات خاصی از او میشود به عبارتی شرائطی برایش در نظر گرفته میشود که میتواند برای او بهترین موقعیت باشد تا ســــــیر او را به سوی خدا فراهم کند و در این انتخاب اشتباه نمیشود چرا که کسی انتخاب میکند که عالم به غیب است و علم او بی نهایت و بی نقص است بنابراین سلوک هر کسی متفاوت با دیگری است و هر کسی در زندگی خود باید خشنود باشد که بهترین وضع ممکن از نظر سلوک به سوی خدا و کمال برایش تنظیم شده است تنها مهم آنست که خود اشتباهی نکند و وضع را خراب نکند بنابراین تنها جای نگرانی محدوده عملکرد اختیاری خود ماست که اگر درست عمل کنیم نتیجه آن نیک و اگر بد عمل کنیم نتیجه بد خواهد شد هر چند که اگر متوجه اشتباهاتمان بشویم و بنا را بر جبران بگذاریم ممکن است قابل جبران باشد یا لااقل قابل اصلاح خواهد بود.
هفتم اینکه مرگ پایان زندگی ما نیست، مرگ تنها پلی است بسوی وطن اصلی انسان که ابدی و جاوندانه است، خوب مردن یا بد مردن هم به ظاهر قضیه نیست چه بسا کسانی در خواب و به ظاهر آرام مرده اند در حالی که جانشان سخت گرفته شده است لکن کسی متوجه نشده و بالعکس بسا کسانی در جنگ و جهاد با سهمگین ترین شرائط کشته شده اند به طوری که همه از شنیدن آن میترسند در حالی که آرامتر از نسیم سحر به ابدیت خود سفر کرده اند هر چند کسی نفهمیده باشد، ملاک این ظاهری که به چشم میآید نیست نیست حقائقی پشت پرده است که تنها دست خداست و بس.
هشتم: تا آنجا که توان آدمی اقتضاء میکند بایستی تلاش کند تا زندگی بهتری داشته باشد، یعنی عقل و علم خود را به کار اندازد همچنین از دانش و تجربه متخصصین در هر تخصصی استفاده کند آنگاه برخدا توکل کرده و از تلاش و کوشش فروگزار نباشد.
گاهی خود ما اشتباهاتی میکنیم بعد به گردن خدا میاندازیم گویی دیواری کوتاهتر از خدا نیافتهایم، ما خدا را چگونه شناختهایم؟ مگر نه اینکه از هر اشتباهی و نقصی مبرّاست و هر کمال و خوبیای را داراست؟! آیا میشود که از چنین خدایی ظلمی سرزند؟! یا بی مهری کند؟! یا بنده اش را تنها گذارد؟! یا خیر او را نخواهد؟! مگر نه اینست که خداوند از هر مادری مهربانتر است؟ و مگر نه اینکه این مهر مادر هدیه همان خداست؟ مگر نه اینکه او از هر عاقل و حکیمی عالمتر و حکیمتر است بلکه هر عالم و حکیمی علم و حکمتش را از او دارد؟ آیا چنین خدایی اقتضای این را ندارد که به او اعتماد کنیم؟! و اگر چیزی از سوی او به ما رسید باید بفهمیم که حتما خیر ما در آن است ولو دقیقا حکمت او را ندانیم، واقعاً باید چه قضاوتی بکنیم؟ آیا سزاوار است قضاوت بدی بکنیم؟! آیا باید بگوییم که این کار خدا اشتباه است؟! باید طور دیگری میشد که به نظر ما درست بود؟! آیا اگر میشود که راه بهتری وجود داشته باشد ولی خدا بخل کند و بدتر را برای ما برگزیند؟!
مثل ما و خدا مثل آن کودکی است که پزشک حاذق دارویی برایش تجویز کرده لیکن کودک بخاطر تلخی آن دارو فرار را ترجیح میدهد غافل از اینکه حیات او به این دارو بسته است ولی پزشک با همکاری مادر آن را به خورد کودک میدهند، روزگار میگذرد و آنگاه که کودک از کودکی درآمد و به رشد رسید ممنون آن پزشک و این مادر هم میشود.
خداوند در قرآن کریم میفرماید:
البقرة : 216 ... عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ
؛ یعنی : چه بسا چیزی را دوست دارید که شر است برایتان و چه بسا از چیزی بدتان میاید و حال آنکه خیر شماست.