سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ندای فطرت

درد دل

واقعا احساس میکنم مثل شمعی در حال سوختن دارم آب میشم، میدونم کسی باور نمیکنه ولی حقیقت داره؛ شدت عشق به خوبی‌ها و خدمت خوبان و سوز دل دردمندان، دیوانه‌ام کرده،
کسی باورش نمیشه جز تو خدایای مهربونم!
دنیای بدی شده، ناباوری و بی‌اعتمادی و نارو زدن سکه رائج شده و عشق غریبه گشته،
اگه کسی حقیقتا از روی سوز دل کار کنه گمان میکنند که لابد یه چیزی گیرش میاد! لابد قصد سوءی داره! ووو
خدایا بهم توفیق بده انرژی و مهرم رو جایی خرج کنم که لیاقت و ظرفیتش باشه تا احساس خسران نکنم.
یک بار یک نفر پیدا شد، خیال کردم باورم کرده، لذا بهش دل دادم و سرمایه از جان گذاشتم ولی بعد معلوم شد که اوهم از ظن خود شد یار من......
یه بار یه عزیزی بهم گفت: حرفای قشنگیه، گفتم برای قشنگیش نمیگم، حرف دله، اگر حرف دلم نبود به خدا که نمیزدم،
میدونم این حرفا خریدار نداره، اما می‌نویسم شاید هنوز توی این دنیا کسی باشه که قلبش پاک و نیآلوده باشه،
تو اوان جوانی تشنه علم و هدایت بودم، همیشه آرزوم بود که کسی باشه که ازش تو زندگیم راهنمایی بگیرم، برای این منظور هم خیلی این در و اون در زدم و زحمت زیادی کشیدم، مخصوصا که مشکلاتی داشتم که کمتر کسی ممکنه داشته باشه، برای یه کلمه یه حرف حکمت چقدر دوندگی کردم تا بدست آوردم، اما خب با زحمت خیلی زیاد و البته با امدادهای الهی، بدستم اومد آنچه باید میومد، اما دلم از این میسوزه که این معارف رو وقتی بی‌زحمت در اختیار کسی قرار میدی قدرش رو نمیدونه، یا اصلا نمیگیره یا میگیره و سوءاستفاده میکنه یا وسط را کم میاره و ثابت میکنه که عاشق نیست.